لواشک

ویار نمیتونه باشه احتمالا

ولی این روزام نمیتونم بی لواشک بگذرونم . 

خیلی وقته نیومدم اینجا 

اونقدری که نمیدونم از چی بنویسم واسه خودم یا کسایی که شاید دیگه اینجا یادشون نیست. 

ولی مینویسم چون از اول اینجا رو بر دل خودم ساختم. خیلی وقت پیش ساختم این جا رو .  

پسرم الان دوازده سالشه . 

بگذریم . 

پارسال آذر ماه تا الان خییییییییییییییییلی اتفاقا افتاده 

مهم ترینش ازدواجم بود 

اتفاقی که هر ثانیه اش احساسات و اتفاقات جدیدی رو با خودش میاره 

و به جرات میتونم بگم فقط و فقط ازدواجه که عقل تکمیل میکنه . 

شما با یک نفر ده سال دوستی خونه یکی کن همش پشمه 

در قبال یک ماه پس از ازدواج :) 

افتاد الان ؟؟  فهمیدین چه قدر مهمه این تصمیم ؟؟؟؟؟

البته نفهمین 

چون قرار نیست قبلش بفهمین 

همه ی فهمیدنا واسه بعدشه 

از قسمت آموزشیش که بگذریم میرسیم به هیجاناتش ! 

داره خدا وکیلی 

بعضیاش خیلی خوبن 

نمیشه خیلی توضیحش داد 

ولی هیجان جذابم داره . 

دیگه اینکه به نظر من اوایل نامزدی و  ازدواج دوران معماریه ! 

پی ریزی ها مال اون موقع است 

هر فرمونی بگیرین تا آخر همون میره 

پس تا دست فرمونتون خوب نیست مزدوج نشین . 

باز شد آموزشی که!  

یکی از اتفاقایی که اجتناب ناپذیره دلتنگی برای دوران کم مسئولیتی مجردیه ! 

الان میفهمم عصر که خسته از دانشگاه میپریدم تو ماشینم واسه خودم موزیک میذاشتم و برنامه شبم با

دوستام میچیدم چه قدر حال میکردم ! 

به هر حال 

life is life 

پی نوشت : 

- یکی از همواره ترین نیاز های بی پاسخ زندگیم داشتن دوستی مثل خودم بوده ! 

- تو زندگی باید سراسر چشم و گوش بود 

- عدد احاطه کرده خلق را