چند شب بیخواب بود
تو اوج شلوغی روزای کاریش
پنج شنبه شب تا دیروقت مهمونی بود بعدشم با دوستاش تا صبح رفتن برف بازی
جمعه صبح چند ساعت خوابید و بیدار شد
به باشگاهش رسید
صفر تا صد خونه رو شست و رفت
تازه شب براش مهمون اومد
تا خود صبح حرف زدن و خاطره ساختن
و بعدش پاشد رفت سرکار
الا یه ساعتی میشه برگشته
داره وبلاگش به روز میکنه
بره باشگاه
برگرده یه کم دیگه بنویسه و امشب
دیگه با خیال راحت بخوابه :)
لحظاتتون آروم
تجربه...برچسب : نویسنده : manoomadam بازدید : 5